نگارشهای آئین را ملالت برده میداند

کسی کز روی ناقه بر زمین افتاده میداند


الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها

طبیب من دوایم را شراب و باده میداند


اگر خم شد شقایق من دلیلش را نمیدانم

غم داغ برادر را برادر مرده میداند


و عالم کربلا و سختی داغ شقایق را

ز غمهای دل یک یاس سیلی خورده میداند


همه دشنام و لعنت ها به غاصب ها و خائن ها

که غربتهای نرگس را دلی آزرده میداند


پ.نـ:

مصائب آنقدر سنگین است که گاهی گمان میکنم سرودن بعضی از اشعار آئینی قلبی بس قسی میخواهد !